این روزها گریه همدم من است...تنهایی رفیق نیمه شبهای من است....بغضم سنگینی میکند...دلم میخواهدبگریم ولی فقط بغض میکنم.......نمیدانم ازشدت عشق توست یا ازغریبگی ام که این چنین میسوزم.........چه خوش خیال بودم من به داشتنت غافل ازاینکه تو دست دردست دیگری خواهی رفت......دلم برای روزهای گذشته ام تنگ است..برای خنده هایم...خنده هایت...برای زندگی بی دغدغه ام.....دلم تنگ است برای بارانت ای خدا...دلم میخواهد زیر باران بروم وبشویم ازدلم هرانچه به خود نام غربت را گرفته....غباری سنگین بر دلم حکم فرمانی میکند میخواهم شکستش دهم....فقط به تو نیازدارم...پس عشق من به نزد من آی ای نبض زندگی من....اخ که چقدردلم تنگ است دلتنگ تو دلتنگ تو دلتنگ تو ....اصلا کاش زندگی هم دهده عقب داشت....کاش......
مدیریت
modiriyat